جدول جو
جدول جو

معنی گشت زمان - جستجوی لغت در جدول جو

گشت زمان
(گَ تِ زَ)
گشت زمانه صرف دهر. گردش روزگار:
نه گشت زمانه بفرسایدش
نه این رنج و تیمار بگزایدش.
فردوسی.
برون کند چو درآمد به خشم گشت زمان
ز قصر قیصر و از خوان خویشتن خان را.
ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 9).
کسی که عیش براو تلخ کرد گشت زمان
شود ز دیدن تو عیش تلخ او شیرین.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عزت زمان
تصویر عزت زمان
(دخترانه)
عزت (عربی) + زمان (فارسی)، عزت الزمان
فرهنگ نامهای ایرانی
(دَ / دِ شُ دَ)
سیر کردن و گردیدن. (آنندراج) :
به زندان غمم چون لاله در خون کی بود یارب
که چون نرگس قدح بر کف زنم گشت چمن با او.
بنای هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
سیر کردن تفرج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
((گَ. زَ دَ))
سیر کردن، گردیدن، گردش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
الدّوريات
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
Cruise, Patrol
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
faire une croisière, patrouiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
לעשות קרוז , לסייר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
کروز کرنا , گشت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
ক্রুজ করা , টহল দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
ล่องเรือ , ลาดตระเวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
kuhamasisha, kuzunguka doria
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
gemiyle gezmek, devriye gezmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
クルーズする , 巡回する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
乘船巡游 , 巡逻
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
berlayar, berpatroli
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
크루즈하다 , 순찰하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
क्रूज करना , गश्त करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
fare una crociera, pattugliare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
hacer un crucero, patrullar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
відправитися в круїз , патрулювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
ходить на круизе , патрулировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
płynąć na rejs, patrolować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
eine Kreuzfahrt machen, patrouillieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
fazer um cruzeiro, patrulhar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گشت زدن
تصویر گشت زدن
een cruise maken, patrouilleren
دیکشنری فارسی به هلندی